دنباله های بازی های بزرگ در حالت کلی اکثرا شکست خواهند خورد چون سطح انتظارات هواداران فرانچایز پس از انجام بازی اول بالا خواهد رفت. البته بازی هایی هم بوده اند که با قدرت و کسب تجربه بیشتر توانسته اند تا هواداران خود را راضی نگه دارند. بازی Borderlands 2 نمونه ایی از این بازی های استثنایی است.
GearBox با انتشار اولین نسخه بازی Borderlands 2 توانست بازی شوتری بیافریند که با تزریق المان های نقش آفرینی طعم دلچسبی به پیکره بازی “سرزمین های مرزی” دهد.
به پاندورا خوش آمدید!:
داستان بازی ، کمی بعد از نسخه اول روایت می شود.Anthony burch باری دیگر دنیای پاندورا را به خوبی به تصویر کشید. شما در نقش یکی از Vault Hunter ها وارد بازی می شوید. بازی با سکانسی هیجان انگیز و جذاب آغاز می شود. اینبار پاندورا به تسخیر فردی به نام ” جک خوش تیپه” درآمده است و وظیفه Vault hunter ها است که باری دیگر پاندورا را نجات دهند. هسته داستانی را شاید در بسیاری از بازی هایی با این تم دیده باشید ولی این امر چیزی از ارزش داستانی این بازی کم نخواهد کرد. هر چند کمی داستان بازی قابل پیش بینی است ولی از نسخه ابتدایی ، با داستانی بهتر و قوی تر رو به رو هستیم. کاراکترهای بازی همگی خصوصیات ویژه ایی دارند که در نوع خود جالب است و باید به این ظرافت طراحان آفرین گفت. به عنوان مثال روباتی که در اولین فصل از بازی با آن رو به رو می شوید به نظرتان احمق ترین ، خنگ ترین ولی در عین حال با مزه ترین روباتی است که تا به حال رو به رو شده اید! دیالوگ هایی که در بازی رد و بدل می شود نیز همگی سنجیده شده و دیالوگ هایی بعضا پر معنی را شاهد هستیم. داستان بازی شبیه طنابی است که بازیباز در ابتدای بازی یک سر آن را می گیرد و برای کشف داستانی باید کنجکاو باشد تا دنبال این طناب را گرفته و پی به رازهای پاندورا ببرد. ۳۰ ساعت گیم پلی مسلما زمان کمی نیست ! وگرنه در ظاهر داستانی شاید به نظر برسد که داستان این بازی معنای خاصی ندارد و بسیاری از بازیبازها با شروع آرام بازی دلسرد شده و از ادامه این بازی نا امید شوند. ماموریت های جانبی نیز فقط منحصرا به ” فلانی را بکش” ، ” این خرت وپرت ها را برای من جمع کن” نیست و تنوع در ماموریت ها دیده می شود.
