سخت است، خیلی سخت …اینکه عمر خود را صرف نجات دنیا از چندین جنگ اتمی کنید؛ ولی هر روز موشک به خودتان برخورد کند و کسی نباشد نجاتتان بدهد. بله این داستان زندگی من است. زندگی برای من تنها یک معنی دارد…درد. و در طول تمام عمر به دنبال معنای واقعی یک کلمه بودهام…صلح. اما در این راه نه دردم از بین رفت و نه به صلح دست یافتم. کسانی که فکر میکردم دوستانم هستند، از هزاران دشمن بدتر بودند. کشور و وطنم که به خاطرش می جنگیدم به من خیانت کرد. اما این بار بدون هیچ دلیلی، برای خودم نه برای صلح، برای دنیا، برای آرامش…فقط برای خودم می جنگم…برای انتقام! رئیس درست می گفت: دنیا جای بهتری خواهد بود…بدون حضور مارها!